وبلاگ شخصی مهسا مجدر (غزل لنگرودی)

غزل ها و اشعار سپید غزل لنگرودی

وبلاگ شخصی مهسا مجدر (غزل لنگرودی)

غزل ها و اشعار سپید غزل لنگرودی

بی کسی...


تنها


در بی‌کسی‌ام

سنگ میَنداز

از چاه خشکیده

کِی

صدایی برخاست؟


سکوت سرشار از ناگفته هاست...احمد شاملو

 

سکوت


نمی‌دانم

جهان به خاموشی نشسته

یا آنکه خاموشی

جهان من است

پشت هر دری که می‌زنی

صاحبخانه

سکوت است!


گر از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی...شفیعی کدکنی


کوچ

 

در آن سرزمین

که قوت کبوتران است

در گلوی کلاغان

حاشا

که انسان را

به ساعتی درنگ

امید نیست!


زخمی بزن...


بیگانه


زخمی بزن

چنین بیگانه‌وار

ای سفیر نامهربانی

که تو بریده‌ای از من -

چه کس گفت

که چاقو

دستة خویش

نمی برد؟!


در کدام کوچه ی تاریک وهم آدمی، سرآغاز خویش گم کرد...


سرآغاز


خاطراتش

داستان تلخ تنهایی‌ست

در افسوسی دوچندان

هرآن‌گونه اندیشم

به شاهراه او منتهی‌ست

بیراهه‌های خیال

هرگز نپنداشته بودم

آن ماه سرگشته

در بیکرانگی‌ام را

چون غمی افزون

بر تار و پود از هم گسیخته‌ام

حالیا، سؤال من این است

در کدام کوچة تاریک وهم

آدمی، سرآغاز خویش

گم کرد

که لاجوردیِ احساس پرنده

به تاراج فراموشی ابرهای تیره سپرد؟

ناباورانه فرو رفته‌ام

در حیرتی عظیم

که ایثار ناتوان است

زانکه میان آدمیان

حد میانه‌ای باشد!

دردی‌ست غوطه خوردن

در آنچه به ناکامی گذشت

در اندیشة دریایی

مغروق خویشتن

مرا کاش بر فرازش

دگرباره پروازی بود.