تقدیر
اگرچه گمشده در جنگل خیال خودم-
دلم خوش است که همسایه با غزال خودم
شبی که این تن زخمی به روح خود برسد
شنیدنی ست غزلوارۀ وصال خودم
من از گداختن آفتـاب دانستـم-
مقدّر است بسوزم در اشتعـال خودم
مثال شمع که پروانه را و خود را سوخت-
گهی به حال تو گریم گهی به حال خودم
به زیر بارش غم خوبتر که بگذارم
کبوترانه سرم را میـان بال خودم
دگر از این سر شوریده راه چاره مخواه
که عقل هم شده دیوانهای مثال خودم.
اردیبهشت ٨٨