وبلاگ شخصی مهسا مجدر (غزل لنگرودی)

غزل ها و اشعار سپید غزل لنگرودی

وبلاگ شخصی مهسا مجدر (غزل لنگرودی)

غزل ها و اشعار سپید غزل لنگرودی

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر/ کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...مولانا



خونِ دل

 

کجا روم که بیاسایم ای خدا یک دم

که دور باشم از این چشم‌های نامحرم

کجا روم که کمی عشق را نفس بکشم؟

به تنگ آمدم از دست‌و پا زدن در غم

به من چراغ بده تا به جستوجو بروم

چنان شب است که پیدا نمی شود آدم

درون باغ علف‌های هرز بسیار است!

بگو چگونه در این خاک مرده ریشه کنم؟

منافقان به سر آب خانه می سازند

هزار شکر که این خانه نیست مستحکم

به خون دل بنویسید شعر همچو «غزل»

که جان گذاشته بر پای آبِروی قلم.

تیر 88

 

ابر سیاه

 

شبیه ابر سیاهی اگرچه می‌بارم-

هرآنچه گریه کنم اندک است بسیارم!

 

منی که زهر مصیبت چشیدم از دنیا

تو را به دست مصیبت چگونه بسپارم؟

 

ستاره‌ها همه شب سجده می‌کنند مرا -

مرا که تا به سحر از غم تو بیدارم

 

ببین که شیشة دل را شکست سنگ غمت

بیا چو آینه‌ای تکّه تکّه بردارم!

 

کسی که هر نفسم را به نام خود کرده-

بگو که بین من و او چه فرق بگذارم؟

 

بگو که اشک نریزد بگو که غم نخورد

بگو که بیشتر از خویش دوستش دارم.

 

اردیبهشت ۸٨


نظرات 2 + ارسال نظر
alipour دوشنبه 17 شهریور 1393 ساعت 00:32

che hesse khubi dar sherat hast.

سلام، با وجود مشغله ای که دارید سپاسگذارم که به وبلاگم سر زدید و مورد توجه قرار دادید.

hossein شنبه 15 شهریور 1393 ساعت 20:51

با سلام خدمت شما
از شعر های زیبای شما لذت بردم امیدوارم در مراحل زندگی موفق و پیروز باشید

سلام دوست گرامی، من هم از لطف شما سپاسگذارم و آرزوی توفیق برای همه ی هنردوستان دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد